درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
موضوعات
آخرین مطالب
نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 30
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 51
بازدید ماه : 70
بازدید کل : 2269
تعداد مطالب : 141
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


اموزش درست برای رسیدن به علائق




پیرمرد تمام عمرش را کار کرده بود وموقع باز نشستگی کارخانه ای خریدو مدیریت آن را به پسرش سپرد و تصمیم گرفت بقیه ی عمرش را در ایوان خانه ی بزرگش بگذراند.

پسرش 3 سال تمام کار کرد.بعد غرو لند سر داد و به دوستانش گفت : پدرم هیچ کاری نمی کند، فقط باغچه را تماشا می کند و مرا وادار می کند مثل برده کارکنم و شکمش را سیر کنم . یک روز تصمیم گرفت به این شرایط ناعادلانه  پایان بدهد. صندوق چوبی یزرگی  ساخت ، به ایوان رفت و گفت:بابا لطفا وارد این صندوق شوید.پدرش اطاعت کرد. پسر صندوق را در کامیونش گذاشت و به کنار پرتگاهی رفت و یخواست صندوق را به ته دره بیندازد. صدای پدرش را شنید :پسرم اگر میخواهی مرا پایین بیندازی، اشکالی ندلرد ، اما صندوق را نگه دار ، داری یک الگو میسازی وبجه هایت به موقعش ، می توانند ازاین صندوق استفاده کنند.

 



جمعه 2 اسفند 1392برچسب:صندوق, داستان کوتان, :: 6:18 ::  نويسنده : هوشیار

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد